ایده جنینی، گذشته از اینکه در حکم مبدأ فیلمنامه و متن نمایشی است، سایه قوت و ضعفش تا انتهای نگارش با نویسنده باقی میماند. کمبود ایده جذاب و برانگیزاننده، همواره دغدغه نویسندگان، تهیهکنندگان، برنامههای تلویزیونی و رادیویی بوده است که علیرغم منابع شناختهشده غنی، پدیدآورندگان متون نمایشی از ظرفیتهای این منابع نتوانستهاند بهدرستی بهره ببرند. بخشی از این مشکل به فقدان پژوهشهای بومی و کاربردی منطبق با مباحث دینی و حکمی، در این حوزه برمیگردد. این تحقیق درصدد بررسی شیوه و تجربه جدید روایتشناسانه در سیر نزولی و صعودی شخصیت نمایشی مورد است تا در فرایند خلق و درک ایده جنینی بتوان از آن بهره برد. در همین راستا تلاش میشود به به این پرسش پاسخ دهد که ایده جنینی در فرایند خلق و درک متن نمایشی، چگونه تحلیل میشود. متون نمایشی از منظر حکمی در سیر نزولی و صعودی شخصیت، بر اساس کنش او ترسیم میشود و در شکل ظاهری آن، تفاوتی با الگوهای روایتشناسی ندارد؛ چراکه در سیر نزولی تعادل اولیه بهتدریج از بین میرود و با تشدید موقعیت بحرانی به عدم تعادل میرسد. در سیر صعودی نیز همچنان عدم تعادل تدوام و تشدید میشود و درنهایت به تعادل ثانویه میرسد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که ایده جنینی نتیجه تلاقی انتخاب و کنش شخصیت در سیر نزولی و صعودی است که معنای اولیه نیز در اثر نمایشی بروز مییابد.